من هميشه قبل از سوار شدن روي موتور از كلاه كاسكت استفاده مي كنم و اصولاً ادم محتاطي هستم و در جاهاي شلوغ و ترافيك اصلا تند نمي روم.

حدود 40 روز پيش حوالي ساعت 10 شب كه هوا خنك بود استثنائاً قيد استفاده از كلاه را زدم و سوار موتور هوندا 125 در حال حركت بودم اونم با سرعت نسبتاً بالا بين 80 تا 100 كيلومتر. جاده عليرغم اينكه چراغ داشت اما تاريك بود. من هم در حال گوش دادن اهنگ بودم و هربار با چك كردن mp3player اهنگ ها را عوض مي كردم. از حاشيه سمت راست جاده هم در حال حركت بودم. جاده خلوت بود.

يك لحظه كه خودم هم متوجه نشدم چه اتفاقي افتاد شديداً به مانعي برخورد كردم و از موتور جدا شدم. خودم حدود 6-7 متر و موتور حدود 15 متر روي زمين سُر خورديم. با اينكه شوكه شده بودم از روي زمين برخاستم و سمت موتور رفتم و آن را صاف كردم و روي جك گذاشتم. آينه سمت راست، كيلومتر و كاسه چراغ خرد شده بود، گلگير جلو و سمت راست سپر چوله شده بود.

از لحظه اي كه زمين خوردم تا وقتي كه رفتم موتور را از روي زمين بلند كنم حدود يك دقيقه طول كشيد و 5-6 خودرو از آنجا رد شدند اما حتي يك نفر توقف نكرد كه اگر به كمك نياز داشته باشم كمكم كند. همين قدر بي رحمانه و بي تفاوت. بهشان حق مي دهم. شايد تصور كردند اگر توقف كنند ممكن است يقه آن ها را بگيرم و ازشان طلب خسارت كنم. بالاخره تاوان بقيه ادم هاي ناتو را همه موتوري ها بايد بدهند!

وقتي ديدم موتور عليرغم خسارتي كه ديده اما قادر است مرا تا منزل برساند سمت آن مانع رفتم ببينم چه بوده؟ با تعجب ديدم حدود 40-50 كيلو علف تازه كه محكم به هم فشرده شده بودند در يك بقچه كه پارچه اي كثيف و رنگ تيره داشت كنار جاده افتاده و من درست در همان 3-4 ثانيه اي كه از جلو غافل شدم به آن برخورد كردم.

ياد mp3player و عينكم افتادم كه آن ها را كه هركدام به گوشه اي پرتاب شده بود از حاشيه خاكي جاده پيدا كردم.

به هر حال دو موتوري ديگر در نزديكي هاي بقچه متوجه بقچه علف شدند و به طور خطرناكي از كنارش رد شدند. رفتم بقچه را به قسمت خاكي جاده كشيدم تا وسط جاده نباشد تا مجدداً كسي به آن برخورد كند.

پوست كف هر دو دستم رفته بود و ارنجم هم نه در حد خونريزي ولي خب خراشيده شده بود.

سوئيچ موتور فقط سالم مانده بود. خدا شكر عليرغم اين تصادف نسبتاً شديد دچار شكستگي استخوان نشده بودم. موتور را روشن كردم و سمت خانه رفتم.

شب اول از شدت درد سرگيجه گرفتم و به زور مسكن قوي كه مادرم به من داد توانستم بخوابم. قيد پانسمان را هم زدم چون فكر كردم اگر روي زخم ها را مرتب ببندم و باز كنم زخم تازه مي ماند و به پوست اجازه ترميم شدن نمي دهد. به هر حال تا 4-5 روز زخمم مرطوب بود و به شدت درد مي كرد. مسكن ها هم بازدهي زيادي نداشت و من با پاشيدن اسپري بي حس كننده ليدوكائين(كه بيشتر مخصوص دندان درد است) روي زخم، دردش را ساكت مي كردم.

به هر حال 40 روز گذشت و خوب شدم اما ديگر از موتور مي ترسم.

در انتها سه خواهش از همه دوستان دارم:

1- اگر ماشين يا توان مالي لازم براي خريد ماشين را داريد از موتور استفاده نكنيد. موتور نامرد و بي رحم است.

2- وقتي سوار ماشين هستيد مواظب موتوري ها باشيد. با فاصله از آن ها حركت كنيد.

3- نسبت به موانعي كه وسط جاده افتاده بي تفاوت نباشيد و تا جايي كه مقدور است از جاده كنار زده و آن ها را سمت بيرون جاده بكشيد. شما متوجه آن مانع شده ايد و از كنار آن عبور كرده ايد. ماشين ها و موتورها و دوچرخه هايي كه از پشت سر مي آيند ممكن است متوجه نشوند و به آن برخورد كنند تا جايي كه حتي براي آن ها خطر مرگ داشته باشد. اگر همه بي تفاوت باشند آن مانع تا ساعت ها وسط جاده باقي مي ماند تا بالاخره فاجعه اي به بار آوَرَد. به خدا ثواب اين كارها بيشتر از هشتك زدن و نذري دادن و . است.

http://fazloooo.loxblog.com/

داستان یک انتقال و تمدید طلسم شوم زلاتان!

مقایسه دستمزد فوتبالیست و بقیه مشاغل درست نیست!

ماکسیم داداشف؛ داستان غم انگیز مرگ در رینگ بوکس

داستان تصادف من با موتورسيكلت (+تصوير مشمئزكننده)

كه ,موتور ,ها ,جاده ,مي ,كردم ,و به ,ها را ,آن ها ,و سمت ,كردم و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

The petals of my memories hanidecorrozz اول تویی و آخر خودت خرید اینترنتی راد الکتریک توزیع کننده محصولات Anderson آمریکا panoramar فرا دانش madresehziba باربری مشهد سفال سنتر